English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7444 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I walked past the shop ( store ) . U از جلوی فروشگاه گذشتم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
walked U راه پیما
He walked toward her. U او [مرد] به سمت او [زن] راه می رفت.
he walked a U باطراف قدم زدن
walked U گام معمولی اسب
walked U مسابقه راهپیمایی
walked U پیاده رو
walked U گردش پیاده گردشگاه
walked U گردش کردن پیاده رفتن
walked U گردش کننده راه رونده
walked U راه رفتن گام زدن
walked U راه رو
he walked me off my legs U مراخسته کرد
He walked out in anger ( protest ) . U قهر کردورفت
i walked a cross the street U از این سر خیابان قدم زدم به ان سر
what is the past of go U چیست
past U گذشته از ماورای
past U ماضی
past U پیش ماقبل
past U پیشینه وابسته بزمان گذشته
past U پایان یافته
past U گذشته
What is past is past . what is gone is gone . U گذشته ها گذشته
past U درماورای
past U دور از پیش از
past U سابقه
past U بعد از مافوق
the past U چیزی که در گذشته پیش آمد و تمام شد
what by gone or past U مافات
it is minutes past U ساعت سه وپنج دقیقه است 5دقیقه از3 گذشته است
it is 0 minutes past four U ده دقیقه از چهار می گذرد
it is past all hope U جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
past master U استاد قدیمی
it is past cure U از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
it is past reclaim U دیگر قابل اصلاح یااستردادنیست
past master U استاد پیشین
i went past the house U از پهلوی ان خانه رد شدم
past masters U استاد پیشین
past masters U استاد قدیمی
file past U رژه رفتن
past tense U زمان گذشته
for some time past U تا چندی پیش
for some time past U درگذشته
half past two U دوونیم
he is a past master in U او در استاد یا کهنه کار است
it is past reclaim U دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
for some time past U مدتی
we cannot undo the past U اب رفته بجوی برنمیگردد
past or preterite d. U ماضی مطلق
past performances U سوابق چاپی نتایج مسابقات اسب یا گرگ
past years U سالهای گذشته
past participle U اسم مفعول
we cannot undo the past U چیز گذشته را نمیتوان برگرداند
to sweep past U تندگذاشتن
past participles U اسم مفعول
see in the past makes saw U فعل see در گذشته sawمیشود
the present and the past U حال و گذشته
to rank past U رژه رفتن
to march past U رژه رفتن
to file past U رژه رفتن
the year past U سال گذشته
the present and the past U اکنون و گذشته
In the course of the past centuries. U درطی قرنهای گذشته
the past tense U زمان گذشته
the past tense U زمان ماضی ماضی مطلق
He is past work. U دیگر از سن کار کردنش گذشته
make up for the past U جبران مافات کردن
march past U رژه
to sweep past U اسان رفتن
the present and the past U گذشته و حال
past perfect U ماضی بعید
march past U رژه رفتن
During the past few days. U طی چند روز گذشته
past perfect tense U ماضی بعید
put (something) past someone (negative) <idiom> U ازکار شخص متعجب شدن
spike past the block U ابشار را پشت پای مدافعان کوبیدن
Whistle past the graveyard <idiom> U تلاش برای بشاش ماندن در اوضاع وخیم
her prime of life is past U عنفوان جوانی وی گذشته است
We are past that sort of thing . U دیگر این کارها از ماگذشته
on old woman past sixty U پیرزنی بیش از شصت سال داشت
In times past . In olden days . U درروزگاران قدیم
To review the past in ones minds eye . U گذشته را از نظر گذراندن
store of value U منبع ارزش
in store U اماده
to store up something U انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
d. store U مغازه بزرگ
in store U اندوخته
in store U موجود
store U اندوختن انبار کردن
in store <idiom> U آماده بوقوع پیوستن
store U حافظه یا بخشی از سیستم کامپیوتری که داده و برنامه برای استفادههای بعدی نگهداری می شوند
store U انبارکردن اندوخته
store U اندوختن
store U مغازه بزرگ
store U انبار ناو
store U انبارکردن
store U ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
store U انباره کردن
store U می باقی می ماند
store U سیستم ارتباطی پست الکترونیکی که پیام را پیش از ارسال مجدد ذخیره میکند
store U واحدی در سیستم کامپیوتری برای ذخیره اطلاعات
store U ثباتی درCPU که حاوی آدرس محل بعدی دستیابی است
store U ثباتی درCPU که داده را پیش از پردازش یا جابجایی به محلی از حافظه نگه می دارد
store U دخیره کردن
store U دکان ذخیره
store U فروشگاه
store U مغازه دکان
store U سیستم ذخیره سیگنال کنترل ارتباطی در کامپیوتر به صورت برنامه
store U موجودی
store U ذخیره اندوخته
store U مخزن
store U انبار
store U انباره
store U ذخیره کردن
store U ذخیره
control store U انباره کنترل
department store U فروشگاه بزرگ
department store U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
chain store U فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
main store U حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
set store on (by) <idiom> U خواستارنگهداری ،ارزش زیاد داشتن
store and forward U ذخیره و ارسال
permanent store U انباره دائمی
two level store U انباره دو سطحی
sand store U انبار ماسه
pushdown store U انباره پایین فشردنی
main store U حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
The store across the street. U فروشگاه آنطرف خیابان
store and forward U انبارش و ارسال
This way please. store across the street. U بفرمائید از این طرف
convenience store U خواربار فروشی کوچک
magnetic store U حافظه یا منبع مغناطیسی
store-room U انبار
bonded store U انباری که کالاهای وارداتی در ان نگهداری میشود
capacitor store U انباره خازنی
local store U ذخیره محلی
computer store U فروشگاه کامپیوتر
bonded store U انبار گمرک
beam store U انبار پرتویی
store-room U انبار خانگی
store-rooms U جای انبار کردن
store-rooms U انبار
store-rooms U انبار خانگی
store room U انبار خانگی
store room U انبار
store room U جای انبار کردن
backing store U انباره پشتیبان
general store U فروشگاهی که همه نوع جنسی در ان یافت میشود ولی قسمت بندی نشده
external store U انباره خارجی
internal store U بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
store-room U جای انبار کردن
to keep shop U دکان داشتن
to keep shop U دکان داری کردن
shop U مغازه
shop U کارخانه خرید کردن
keep shop U دکانداری کردن
shop U دکان
shop around <idiom> U به مغازههای مختلفی برای خریدچیزی رفتن
shop U خریدکردن
shop U محل ساخت
shop U کارگاه تعمیرگاه
shop U کارخانه
shop U فروشگاه
shop U کارگاه
shop U مغازه گردی کردن دکه
ten cent store U فروشگاه دارای کالاهای ارزان
I wonder what lies in store for me in the future. U من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
grocery store [American E] U بقالی
grocery store [American E] U خواربار فروشی
You name it , they have it in thes department store. U هر چه تو بگویی دراین فروشگاه می فروشند ( دارند )
to set no great store by U مهم ندانستن
to set no great store by U قیمتی ندانستن
voice store and forward U ذخیره و ارسال صدا
to check out that new clothing store U نگاهی به آن فروشگاه لباس تازه انداختن
magnetic tape store U منبع یا حافظه نوارمغناطیسی
commissary store annex U شعبه فروشگاه مواد غذایی پادگان
milling shop U کارگاه فرزکاری
die shop U حدیده سازی
coffee shop U قهوه خانه
cartwright's shop U دوچرخه سازی
break into a shop U دکانی را زدن
beauty shop U سالن ارایش وزیبایی
beauty shop U ارایشگاه
base shop U تعمیرگاه پادگانی
base shop U تعمیرگاه نگهداری امادگاهی تعمیرگاه پایگاهی
dram shop U جایگاه نوشابه فروشی
coffee shop U رستوران
electroplating shop U کارگاه عملیات گالوانیزهای
maintenance shop U کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
machine shop U کارگاه محاسبات ماشینی
lathe shop U کارگاه تراشکاری
lathe shop U تراشکاری
jumble shop U دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
talk shop <idiom> U درموردکار شخصی صحبت کردن
fitting shop U کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
field shop U تعمیرگاه صحرایی
field shop U کارگاه صحرایی
assembly shop U کارگاه مونتاژ
winding shop U کارگاه سیم پیچی
to shut up a shop U مغازه ای را بستن
grocer's shop U خواربار فروشی
Recent search history Forum search
2New Format
2New Format
2مجتمع تجاری
1می خواستم دو جمله زیر را ترجمه کنید
1i wish to wish the wish the wish you wish to wish the wish
1a food shop let us "eat now,pay later"thanks to the Barrett name.
1تا چه ساعتی اینجا باز است
1مساحت فروشگاه
0the ability to retain and recall past experiences
0in dim and distance past
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com